92/6/3
5:15 ع
پدر خاک
سکوت در ملکوت از همیشه پرتر بود
فضای خالی افلاک ها مکدر بود
زمین میان سکون و زمان مخیر بود
رکوع آخر راز و نیاز حیدر بود
سجود از تن خاکی شب فراری شد
گرفت دامن مولا چو اشک جاری شد
نماز از فوران دقیقه ها جا ماند
و خاک تشنه معنای رستگاری شد
شکست آینه خاطرات بی سامان
نشستگرد غریبی به دامن دوران
دوباره شد ضربان شعور کوفه یتیم
و ابرهای عقیمی که ماند بی باران
هنوز منبر و محراب غرق ابهام است
و رحل های گشوده که گرم اکرام است
و انزوای مناره به خویش می لرزد
صراط با غم کوثر دچار ادغام است
التماس دعا
شعر : همسر عزیزم
پیام رسان